یه اسم جدید
دیشب مامان جونت اسم سبحانو پیشنهاد داد! من و بابا هم پسندیدم. آخه هم معنی اش قشنگه هم بیان خوبی داره اما هنوزم نمی تونیم قطعی اسم انتخاب کنیم! امشب بابات دستشو گذاشته بود روی شکم من و هی اسمای مختلفو می گفت ببینه کدومو دوست داری. شما هم نامردی نمی کردی! تقریبا برای هر اسمی یک بار تکون می خوردی. آخراش دیگه باباتم سر به سرت می ذاشت و اسم دختر می گفت! خیلی بازی بامزه ای بود! البته شما هم کم نیاوردی و دیگه تکون نخوردی! راستی امشب اتاقت هم رنگ شد. هر کدوم از دیوارا یه رنگ: سبز، آبی، نارنجی و زرد. خیلی قشنگ شده بود. با بابا که رفته بودیم به خونه سر بزنیم هر بار که می رفت توی اتاقت با لبخند بیرون می اومد. منو چند بار صدا کرد و خیالپردازی های خو...