سبحانسبحان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

هدیه آسمونی

بعد مدتها

بالاخره تونستم روی این تبلت با اوپرا راهی برای نوشتن خاطرات گلم پیدا کنم این روزابرای من قشنگ ترین روزای زندگیمن گلم حرف می زنه و برام شعر می خونه از امروز انشالله مدام خاطراتش ثبت می شه از ۱۶ام فروردین کلاس زبان داشتم و سبحان هر روز صبح تا عصر مهمون مامام جونش بوده. یه روز صبح که داشتم حاضرش می کردم گفت: مامان جون خیلی خیلی مهربونه، به زبون خودش: " مامان جون حلی حلی مهربونه"
2 ارديبهشت 1393

بعد مدتها

بالاخره تونستم روی این تبلت با اوپرا راهی برای نوشتن خاطرات گلم پیدا کنم این روزابرای من قشنگ ترین روزای زندگیمن گلم حرف می زنه و برام شعر می خونه از امروز انشالله مدام خاطراتش ثبت می شه از ۱۶ام فروردین کلاس زبان داشتم و سبحان هر روز صبح تا عصر مهمون مامام جونش بوده. یه روز صبح که داشتم حاضرش می کردم گفت: مامان جون خیلی خیلی مهربونه، به زبون خودش: " مامان جون حلی حلی مهربونه"
2 ارديبهشت 1393

نله بوس کنم...

عشق مامان بچه که بود پاشو می بوسیدم. اما خیلی وقت بود که دیگه این کارو نمی کردم. از وقتی راه افتاده کمتر این کارو می کردم. امشب که می خواستم بخوابونمش و روی پام گذاشته بودمش پاشو بالا آورد و گفت:"نله بوس کنم" ینی بوسش کن...  
11 آذر 1392

پنکه

دیشب، زندگی من، از خواب بیدار شد و بهونه پنکه گرفت. منم فکر کردم منظورش پبکه پایه بلنده خونه مامان ایناست. و بهش قول دادم این بار رفتیم خونه مامان جونش ببرم تا باهاش بازی کنه. غافل از اینکه اصلا منظورش چیز دیگه بود. صبح که بیدار شد دست منو گرفت و گردوند تو خونه و به محض دیدن ماشین تویوتا فلزی مشکیه با ذوق و شوق گفت پنکه. نمی دونم واقعا چرا داره به این ماشین می گه پنکه اما خیلی بامزه است...
19 آبان 1392

جملات جدید

دیگه ماشالله پسرم خیلی لغت یاد گرفته و آنقدر سرعت افزایش دامنه لغاتش بالاست که نمی شه هر روز متوجه شد چند تا لغت یاد گرفته. و تازگیا داره رو جملاتش کار می کنه. دیگه از "آب بده" خیلی جلوتر رفته. جمله هایی که این روزا گفته: بابا اومد. اینجایی؟ که البته تلفظ می کنه: ایجایی؟ گاهی هم یه تعجب اولش میاره: "ا...ایجایی؟!" چی شده؟ حاموش کن : چون "خ" رو "ح" تلفظ می کنه نوشتم حاموش. اما نکته جالبش اینجاست که گل مامان به بستن شیر آب هم می گه حاموش پاسو: پاشو. این کلمه رو وقتی می گه که مثلا نشسته باشیم یا خوابیده باشیم و بخواد باهاش جایی بریم. میاد دستمونو می گیره و می کشه ای بابا! :این جمله رو که وقتی می گه فقط باید خوردش...  ...
14 آبان 1392