دیشب با آقا سبحان بیرون بودیم و وقتی برگشتیم بابا امیر در حال کار با لپ تاپ بود. ما که رسیدیم بعد از سلام و احوالپرسی و اصطلاحا دیده بوسی، بابا رفت دستشویی و آقا سبحان هم از فرصت استفاده کرد و رفت سراغ لپ تاپ. بابا که از دستشویی برگشت اومد و آقا سبحانو بغل کرد تا با هم با لپ تاپ کار کنن... و اینجا بود که سیاستهای خاص شازده یهو به جریان افتاد. آقا به بابا پیشنهاد می داد که:"بابا برو دستشویی..." اول ما فکر کردیم که خودش نیاز به دستشویی داره و داره از بابا می خواد که ببردش دستشویی. اما دیدیم نه. وقتی دید متوجه منظورش نمی شیم دست بابا رو گرفت و برد جلوی دستشویی و اشاره کرد که برو دستشویی و خودش می دوید سمت لپ تاپ. بعد چند باری که تلاش کرد تا...