کولر!
دیروز گل مامان دست منو گرفت و برد توی اتاق و دریچه کولرو نشونم داد و گفت:
" کولل"
من که از شدت هیجان ندونستم چطوری ابراز احساسات کنم. اونقدر براش دست زدم که خودشم شروع کرد به دست زدن برای خودش. بعدشم برای بابا فیلم گرفتم تا وقتی اومد ببینه.
وقتی بابا اومد گفتم که برام عجیبه که دریچه کولرو به عنوان کولر می شناسی. آخه من همیشه برای روشن و خاموش کردن کولر می بردمت و بهت می گفتم بیا کولرو روشن کنیم. ولی بالاخره پرده از این راز برداشته شد و معلوم شد یه روز که با مامان نرگس از بیرون اومده بودن و گرم بوده با هم کولرو روشن می کنن و می شینن روبروی کولر تا خنک بشن و پسرم با همون یه بار یاد گرفته بود!
هزار ماشالله
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی