اولین بیسکویت درست کردن سبحان و مامان
خیلی وقت بود می خواستم توی خونه بیسکویت درست کنم اما نمی شد تا اینکه بالاخره دیروز دیدم هم چیز داریم و دست بکار شدم.
سبحان مامان هم بعد از ظهرا بهانه بیرون می گیره و چون هنوز هوا خیلی گرم بود بهترین فرصت بود تا به بهانه بیسکویت توی خونه سرگرمش کنم.
چون می دونستم پسر کنجکاو من طاقت نمیاره و می خواد به همه چیز دست بزنه اول از همه دستای کوچولوی نفسمو شستم و دونه دونه مواد رو توی غذاساز ریختم. شما هم ایستاده بودی و با دقت نگاه می کردی و هر از گاهی چند قدم عقب می رفتی تا دید بهتری داشته باشی. گاهی هم می اومدی جلو وبهانه چیزی رو می گرفتی.
خلاصه خمیر آماده شد و نشستم رو زمین تا شما هم ببینی. شما هم خمیرو از دست من گرفتی و می خواستی ورزش بدی که انگار از بافتش زیاد خوشت نیومد. با وردنه که پهنش کردم بهانه گرفتی که وردنه رو بدم شما هم کمک کنی.
خلاصه نوبت به قالب زدن رسید که دونه دونه قالبا رو هم امتحان کردی و یکیشون که شکل پروانه بود رو خودت توی سینی فر گذاشتی و منم همونطوری گذاشتم تا بپزه. حین پختن بیسکویت هم مدام ی رفتی چراغشو روشن می کردی و تا حرارت فر رو احساس می کردی می گفتی " جیزه است!
اینم عکس ییسکویت پسرم