قربون دستای کوچولوت برم
امروز دستای کوچولوتو دیدم. انگشتای ریزه میزه ات! داشتم می مردم از شدت ذوق!
خیلی دوستت دارم.
تا رسیدم خونه و تصویر انگشتات و دست کوچولوت که کرده بودی تو دهنت توی ذهنم تداعی شد دستامو گذاشتم دور شکمم و بغلت کردم.
وای عزیزم!
دوست دارم زودتر به دنیا بیای تا خودتو بغل کنم.
امروز هم هوا خیلی آلوده بود. پر از گرد و غبار. مجبور شدم ماسک بزنم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی