سبحانسبحان، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

هدیه آسمونی

اولین افطاری امسال!

1392/4/24 1:23
نویسنده : مامان مریم
145 بازدید
اشتراک گذاری

اولین جمعه ماه رمضون آقای پرویز خاصه دوست بابا داریوش ما رو برای افطار دعوت کرده بود. موقع رفتن تو ماشین جلو پیش بابا نشسته بودی و مدام با صدای موزیک ضبط عقب و جلو می رفتی. کم کم ساکت شدی و عمیق به موسیقی گوش می دادی و درست موقع اذان که بابا رادیو روشن کرد دیدیم گردنت کج شده و خوابت برده.

نیم ساعتی بعد از رسیدنمون شما بیدار شدی و طبق معمول اولش هیشکی رو تحویل نگرفتی. اما چند دقیقه ای که گذشت کم کم با همه دوست شدی و دیگه آخریا کارت به جایی رسید که دست تک تک مهمونا رو می گرفتی و می بردی توی اتاق درین تا باهات بازی کنن. خیلی بامزه بود وقتی دونه دونه به اتاق احضار می شدن و هر کدوم مجبور بودن حداقل چند دقیقه ای باهات بازی کنن و بعد با خنده از اتاق بیرون می اومدن.

اما کسی که ثابت توی اتاق باهات بازی کرد روژینا خانم 9 ساله بود که عاشق شما شده بود و اصلا از بازی باهات خسته نمی شد. منم خیالم راحت راحت بود و از اینکه می دیدم اینقدر شادی منم احساس شادی می کردم.

ولی قسمت خیلی خوب ماجرا شب تا صبح بود که شما تا 6.30 صبح اصلا بیدار نشدی و تخت خوابیدی! الهی من فدای تو و مهربونیات بشم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)