سبحانسبحان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

هدیه آسمونی

واکسن 4ماهگی

خدای من! سه ساعت جیغ و داد و گریه! دیگه نمی دونستیم چیکار کنیم! هر ترفندی بلد بودیم بکار بردیم اما افاقه نکرد که نکرد! مجبور شدیم بریم دکتر. اما تا رسیدی تو ماشین خوابت برد. من که خیلی نگران شدم. آخه پسرم اصلا اهل گریه زاری نیست! اما بعد که رفتیم دکتر تازه فهمیدم دلیلش چیه! اکسنای چینی! الهی بمیرم. برای نوبت بعدی حتما می رم انستیتو پاستور. اونجا مطمئنا ایرانین!
4 ارديبهشت 1391

بازگشت صدا در حمام!

امشب مثل همه شبای دیگه ای که قرار بود پسرمو حمام کنم ساعت 9 می خواستیم بریم حمام. اما من که هنوز وسایلو آماده نکرده بودم سبحان جونمو گذاشتم توی وانش تا وسایلو ببرم. ( محض اطلاع وان بدون آب بود و کاملا از نظر ایمینی تائئید شده بود) قبلا هم این کارو کرده بودم اما امشب اتفاق جالبی افتاد و ... سبحان طبق معمول شروع کرد به سر و صدا درآوردن ولی این بار با صدای بلندتر. تازه متوجه بازگشت صدا در حمام شد و لحظه به لحظه صداشو بالاتر برد. خیلی بامزه بود. جیغ می کشید و داد می زد! و این داستان ادامه داشت ...
4 ارديبهشت 1391