خانه اسباب بازی
امروز برای اولین بار و برای فقط 5 دقیقه پسرمو خاله های خانه اسباب بازی رو تنها گذاشتم. تا حالا نشده بود بجز خونه مادر بزرگها جای دیگه ای تنها مونده باشه.
داشت سرسره بازی می کرد و وقتی من خداحافظی کردم که دارم می رم، رفت بغل یکی از خاله ها. اما وقتی رفتم سوپرمارکت و خرید کردم و برگشتم صداش توی سالن پیچیده بود که می زد به در و مامان مامان می کرد.
بعدم با دوستش نشستن و به به خوردن! اسم دوستش هم آنیا بود و در مقابل سبحان خیلی احساس بزرگی می کرد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی