سبحانسبحان، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

هدیه آسمونی

واکسن 4ماهگی

خدای من! سه ساعت جیغ و داد و گریه! دیگه نمی دونستیم چیکار کنیم! هر ترفندی بلد بودیم بکار بردیم اما افاقه نکرد که نکرد! مجبور شدیم بریم دکتر. اما تا رسیدی تو ماشین خوابت برد. من که خیلی نگران شدم. آخه پسرم اصلا اهل گریه زاری نیست! اما بعد که رفتیم دکتر تازه فهمیدم دلیلش چیه! اکسنای چینی! الهی بمیرم. برای نوبت بعدی حتما می رم انستیتو پاستور. اونجا مطمئنا ایرانین!
4 ارديبهشت 1391

بازگشت صدا در حمام!

امشب مثل همه شبای دیگه ای که قرار بود پسرمو حمام کنم ساعت 9 می خواستیم بریم حمام. اما من که هنوز وسایلو آماده نکرده بودم سبحان جونمو گذاشتم توی وانش تا وسایلو ببرم. ( محض اطلاع وان بدون آب بود و کاملا از نظر ایمینی تائئید شده بود) قبلا هم این کارو کرده بودم اما امشب اتفاق جالبی افتاد و ... سبحان طبق معمول شروع کرد به سر و صدا درآوردن ولی این بار با صدای بلندتر. تازه متوجه بازگشت صدا در حمام شد و لحظه به لحظه صداشو بالاتر برد. خیلی بامزه بود. جیغ می کشید و داد می زد! و این داستان ادامه داشت ...
4 ارديبهشت 1391

سییییییییییییییییییییزده بدر!

وقتی از سیزده بدر برگشتیم گل پسرم توی ماشین خوابش برده بود. وقتی رسیدیم خونه خواستم آروم توی گهواره اش بخوابونمش که یهو کمرم گرفت! همونطوری که خم شده بودم، موندم و با سختی خودمو به تخت رسوندم و دراز کشیدم. بابای گل آقا سبحانم تصمیم گرفت تا برای بنده کیسه آب گرم آماده کنه. تا بخواد آب به جوش بیاد آقا سبحان بیدار شد و شروع کرد به گریه! بابا امیر هم با نهایت محبت و مهربونی آقا سبحانو بغل کرد. اما بابا امیر حواسش نبود که برای ریختن آب جوش باید سبحانو زمین می ذاشت. البته طفلی بابا امیر هم نمی خواست سبحان گریه کنه و به خاطر همین بغلش کرد تا با هم کیسه آب گرم آماده کنن که ناگهان... سبحان خونه رو گذاشت رو سرش و از شدت جیغ و گریه نف...
30 فروردين 1391

کشف خاصیت چسبندگي غذاها!

امروز آقا سبحان در حال خوردن فرنی مخصوصی که براش درست کرده بودم به کشف مساله بزرگی نائل اومد و اونهم چسبناک شدن دستاش بعد از خیس شدن با فرنی بود. هر بار که شازده کوچولو چیزی میل می فرمایند باید دو تا دست و صورتشون کلا غذایی بشه. و چون تا حالا علاقه زیادی به حریره و فرنی نشون نداد امروز یه ابتکار زدم و حریره بادام و فرنی برنجشو با سیب رنده شده که خیلی دوست داره قاطی کردم. خیلی دوست داشت و با ولع تمام نصف فنجون خورد. اما باز و بسته کردن دستاش که به هم می چسبیدن و با تعجب بهشون نگاه می کرد خیلی بانمک بود!
30 فروردين 1391

سوپ ماهیچه و سیب زمینی و هویج و برنج! به همراه گشنیز و جعفری

امروز به سوپ پسرم گشنیز و جعفری هم اضافه کردم و خیلی هم خوب خورد. الان دو روز هم هست که هر روز یک چهارم سیب قرمز می خوره! براش پوره می کنم و با قاشق به عنوان عصرونه می دم بخوره! موقع غذا خوردن هم گل پسرم یه قاشق دیگه دست خودش می گیره تا هی قاشق مامانو از دستش نکشه!
29 فروردين 1391